هنوز ماتم زنهای خون جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی پسر شده را
کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد ز یاد، خاطره باغ شعله ور شده را
کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینه های کهنه شهر نه داغ های هر آیینه تازه تر شده را
جنازه ها که می آمد هنوز یادم هست جنازه های جوان، کوچه های تر شده را...
نه، این درخت پر از زخم خم نخواهد شد خبر دهید دو سه شاخه تبر شده را !
که آفتاب به تاراج شب نخواهد رفت که سایه اش ز سر خاک کم نخواهد شد
گذشته است زمستان و حال روی زغال سیاه تر نشود پاک هم نخواهد شد
نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 5:36 عصر روز جمعه 91 دی 8